مركز مشاوره روانشناسي حامي هنر زندگي هنر زندگي اولين سامانه مشاوره روانشناسي تخصصي كشور با مجرب ترين مشاوران روانشناسي پاسخگوي سوالات و مشكلات شما در زمينه هاي مشاوره خانواده ، ازدواج ، طلاق ، تربيت كودك ، جوانان ، مهارت هاي ارتباطي ، ترك اعتياد ، مشاوره روانشناسي ، روان درماني و ... مي باشد. به اميد زندگي شاد و سالم براي يكايك مردم ايران...
|
ملاني كلاين از جمله نظريه پردازان مهم در حوزه روانكاوي است كه به بازسازي زندگي دروني از طريق تحليل كودكان خردسال پرداخت. او از شاگردان زيگموند فرويد بود و نظريات وي در ارتباط با روان تحليلگري كودكان و ديدگاهي كه در زمينه توجه به بازيهاي كودكان مطرح كرده است؛ همچنان يكي از ديدگاههاي مهم در روانشناسي كودك ميباشد. همچنين كلاين از نخستين نظريه پردازان در زمينه روابط موضوعي است كه به ارتباطات كودك بهويژه در سالهاي اوليه زندگي با ديگران اشاره دارد. در واقع او بيان كرد كه كودكان احساسات و تجربياتي كه از نخستين روابطشان به دست ميآورند را در آينده بهتمامي موارد تعميم خواهند داد. در كنار اين مسئله او به بيان دو نوع اضطراب در كودكان پرداخت. با اين حال با توجه به تاثير نظريه كلاين در روانشناسي كودك در ادامه به بررسي بيشتر آن خواهيم پرداخت. منبع: ملاني كلاين | نظريه كلاين درباره روابط موضوعي
زندگينامه ملاني كلاينملاني كلاين در سال 1882 ميلادي، در يك خانواده يهودي در وين اتريش به دنيا آمد. او چهارمين و آخرين فرزند خانواده بود و برخلاق خانوادهاش اعتقاد چنداني به مسائل مذهبي نداشت. ملاني كلاين در زندگي بارها شاهد مرگ عزيزانش بود. وي در 9 سالگي خواهر و در 20 سالگي برادرش را از دست داد. پس از مرگ برادر، ملاني كلاين در 21 سالگي با آرتور كلاين ازدواج كرد. حاصل اين ازدواج سه فرزند بود. خانواده جديد كلاين، به دليل شرايط شغلي همسرش دائماً در حال مهاجرت در مناطق مختلف اروپا بودند و اين موضوع باعث شد تا ملاني كلاين برخلاف ميلش نتواند در رشته پزشكي تحصيل كند چرا كه آنها در هيچ شهري، براي مدت طولاني ساكن نميشدند. نهايتا با اقامت آنها دربوداپست بود كه ملاني كلاين فرصت پيدا كرد تا به علاقهمنديهاي خود رسيدگي كند و در اين بين با روان تحليلگري آشنا شد. ملاني كلاين نهايتاً در سال 1960 ميلادي و در سن 78 سالگي، در شهر لندن از دنيا رفت.
آشنايي با روان تحليل گريبا اقامت خانواده كلاين در بوداپست، وي درمان روان تحليلگري را زير نظر ساندور فرنزي، شروع كرد. كلاين به توصيه فرندزي، درحين جلسات روان تحليل گري به مطالعه اين رشته نيز پرداخت و شروع به تحليل رفتارهاي فرزندان خود كرد. مهمترين دستاورد اين جلسات و بررسيها براي كلاين، آشنايي وي با تكنيك بازي درماني و دريافت اين نكته بود كه بازيهاي كودكان تجلي اضطرابها و آرزوهاي آنهاست. نخستين ديدار ملاني كلاين با زيگموند فرويد در سال 1918 و در جريان كنگره بين المللي روانكاوي، در بوداپست اتفاق افتاد. اين آشنايي ملاني كلاين را ترغيب كرد تا نخستين مقاله خود با عنوان رشد كودك را بنويسد. آشنايي با فرويد و انتشار اولين مقاله، باعث افزايش علاقه ملاني كلاين به روان تحليل گري شد و او در سال 1919 به عضويت انجمن روانكاوي بوداپست درآمد. در اين زمان ملاني كلاين به برلين سفر كرد و جلسات روان تحليلگري خود را با كارل آبراهام، از سر گرفت. علي رغم تشويقهايي كه آبراهام از نظريه بازيهاي كودك كلاين به عمل آورد با اين حال او مورد انتقادات بسياري قرار گرفت. يكي از مهم ترين دلايل انتقادهاي جامعه روانكاوي از نظريات ملاني كلاين اين بود كه وي تحصيلات رسمي در حيطه روان تحليل گري نداشت. با گذشت 9 ماه از آشنايي كلاين و آبراهام، كارل آبراهام فوت كرد و اين مسئله تأثير بسياري در روحيه ملاني كلاين برجا گذاشت. سرانجام در سال 1927، كلاين با سكونت در لندن، شروع به ترويج مكتب روانشناسي خود كرد و ديدگاههايش را با پيروانش در ميان گذاشت. براي آشنايي بيشتر در زمينه روانكاوي كليك كنيد.
توجه ملاني كلاين به بازيها در كودكاندر طي بررسيهايي كه كلاين بر روي كودكان انجام داد، به اين نتيجه رسيد كه بازي براي كودكان چيزي بيشتر از سرگرمي است. كودكان بهصورت نمادين ترسها و آرزوهاي خود را در بازيها و انتخاب اسباببازيهايشان نشان ميدهند. همچنين ميتوان انواع دفاعهاي رواني كه كودك استفاده ميكند را نيز در بازيها مشخص كرد. به همين خاطر ملاني كلاين نتيجه گرفت كه بازي در كودكان همان عملكردي را دارد كه رويا ديدن در بزرگسالان خواهد داشت.
روابط موضوعيديدگاه روابط موضوعي در روانكاوي، تا حد زيادي از نخستين ديدگاههاي فرويد در اين زمينه فاصله گرفته است. در اين ديدگاه، اعتقاد بر اين است كه رفتارهاي فرد و روابط بعدي وي، تا حد زيادي تحت تأثير كيفيت نخستين روابط كودك با افراد مهم زندگي، قرار خواهد داشت. در يك بيان ساده، نظريهپردازان روابط موضوعي، معتقدند كه كودكان احساسات و تجربياتي كه از نخستين روابطشان به دست آوردهاند را، در آينده بهتمامي موارد تعميم خواهند داد. ملاني كلاين معتقد بود در سنين اوليه كودكي، شيء يا ابژهاي كه كودك روابطش را با آن تنظيم ميكند ميتواند تمام شخصيت مادر يا بخشي از وجود او باشد (براي مثال سينه مادر)؛ چراكه كودك در نخستين ارتباطاتش با سينه مادر بهعنوان منبع تغذيه در ارتباط خواهد بود. اگر او سينه مادر را به حد كافي در دسترس و تأمينكننده دريابد (پستان خوب)، در مقايسه با شرايطي كه سينه مادر را به حد كافي خوب و ارضاكننده نيابد (پستان بد)، ديدگاههاي متفاوتي را نسبت به افراد و احتمال دستيابي به آرزوها و نيازها در كل زندگي پرورش خواهد داد. براي اطلاع بيشتر درباره نظريه زيگموند فرويد كليك كنيد.
مواضع روحي كودك در نظريه ملاني كلاينموضع پارانوئيد-اسكيزوئيدكودك در سنين 4 تا 6 ماهگي، در موضع پارانوئيد-اسكيزوئيد قرار دارد. نخستين مفروضه ملاني كلاين در ارتباط با اين وضعيت در كودكان اين است كه آنها تحت تأثير غريزه مرگ و تخريب قرار دارند. دومين مفروضه اين است كه با توجه به سن كم و ناتوانيهاي موجود در ذهن، كودكان قادر به ادراك كل، نيستند. آنها نميتوانند تمام اجزا يك مفهوم را در كنار يكديگر قرار دهند و نتيجهگيري كنند. در نتيجه صرفاً با اجزا در ارتباط هستند. اجزا، براي آنها با توجه به تعاملي كه با آن دارند به دو گروه خوب و بد تقسيم ميشوند. كودك در اين سن، مفهومي از مادر در ذهن نداشته بلكه صرفاً با مفهوم سينه مادر آشنايي دارد. سينه مادر براي كودك تبديل به سينه خوب و سينه بد ميشود. با اين حال بازهم كودك توانايي اينكه اين دو مفهوم را متعلق به يك سينه بداند، ندارد. از نظر او، سينه خوب و سينه بد دو موضوع كاملاً جدا و مستقل از يكديگر هستند. البته اين تقسيم به بد و خوب ميتواند در ارتباط با هر شيء و پديدهاي در اطراف آنها گسترش پيدا كند و صرفاً مربوط به سينه مادر نيست. در اين ميان كودك در تلاش است تا از ابژه بد، انتقام بگيرد. در كنار اين ميل به انتقام، آنها نگران هرگونه بدرفتاري و آزار از جانب ابژه بد هستند. درنتيجه موضع پارانوئيد-اسكيزوئيد شرايطي است كه كودك دائماً احساس خطر كرده و نگران آسيب ديدن از جانب ابژههاي بد است. موضع افسرده واراز نظر ملاني كلاين موضع افسرده وار در 6 ماهگي براي كودك ايجاد ميشود. در اين شرايط وي به دليل افزايش تواناييهاي ذهني از جمله حافظه، متوجه اين مسئله ميشود كه سينه خوب و بد، يا به عبارتي مادر خوب و بد، هردو يك چيز هستند. به عبارتي كودك توانايي درك كل را پيدا خواهد كرد. در اين حالت كودك دچار عذاب وجدان ميشود زيرا درمييابد، سينه يا مادر بدي كه براي آسيب زدن و از بين بردن آن اقدام ميكرده، همان مادر خوبي است كه او عاشقانه آن را دوست دارد. درنتيجه ميل به تخريب و آسيب زدن در كودك جاي خود را به احساس گناه ميدهد. برخلاف دوره قبلي كه آنها نگران آسيب ديدن از جانب ديگران بودند، در اين دوره نگران آسيب زدن به ديگران هستند. براي كسب اطلاعات بيشتر در زمينه نظريه هاي روانشناسي كليك كنيد.
سؤالات متداولدر نظريه ملاني كلاين، چرا كودك در موضع افسرده وارانه قرار ميگيرد؟با رشد تواناييهاي ذهني كودك، وي درمييابد كه اجزا خوب و بد در واقع مربوط به يك كل هستند. با در نظر گرفتن اين شرايط آنها متوجه ميشوند كه اجزا بدي كه قصد آسيب زدن به آن را داشتهاند، در واقع همان اجزا خوبي هستند كه آنها عاشقانه به آن علاقه دارند و به دليل تمايلات پرخاشگرانه خود نسبت به آنها، دچار عذاب وجدان ميشوند. براي دريافت مشاوره در زمينه ديدگاه روانشناسي مي توانيد با مشاوران مركز مشاوره روانشناسي حامي هنر زندگي از طريق تلفن ثابت از كل كشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگيريد. منبع: ملاني كلاين | نظريه كلاين درباره روابط موضوعي
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |